باکشته شدن ابو مصعب زرقاوی، رهبر القاعده ی عراق در حدود هشت سال پیش، جانشین
او خود را ابوعمر البغدای خواند و نام گروه القاعده ی عراق را دولت اسلامی عراق
گذاشت.
چهار سال مشغول عملیات وحشت افگنانه(بمب گذاری، انتحاری و...) در عراق بود، تا
اینکه اوهم کشته شد. از آن پس ملا ابراهیم جانشین او شد و نام خود را ابوبکر
البغدادی گذاشت.
از آن پس در جنگهای سوریه، با گروه جبهةالنصره که القاعده ی سوریه است، ائتلاف
کرد و نام گروه خودش را دولت اسلامی عراق و شام (داعش) گذاشت. اما دوماه بعد از
ائتلاف، ابوبکر البغدادی با رهبر جبهة النصره اختلاف پیدا کرد که منجر به جنگ و
کشتار بین این دو گروه گردید.
جبهةالنصره وفادار به القاعده باقی ماند و داعش خود را از القاعده جدا کرد.
پس از آن با پنج هزار نفر شهر موصل عراق را به
راحتی تصرف کرد و ابوبکر البغدادی اعلام حکوکت اسلامی کرد و خودش را خلیفه ی
مسلمین جهان نامید.
خوب
حالا می پردازیم به اینکه چرا یک عده از مسلمانان از کشورهای غربی زندگی زندگی
امن خودشان را در غرب رها کردند و به میان مبارزین داعش رفتند تا در آنجا سرو دست
انسان ببرند و قتل عام دسته جمعی کنند.
این همه شقاوت و سنگدلی، این همه خشم و نفرت این مدت کجا بوده؟
آخه چنین اعمال وحشیانه یی هم یک توجیه فکر نیاز دارد برای پشتوانه ی این گونه
اعمال و هم یک خشم درونی نیاز دارد تا اصلا بتوان این اعمال را انجام دهد.
حالا به نکاتی در باره ی روشن شدن دلایل این اعمال می پردازیم.
الف) محبت و خشم دو صفت بارز انسان هستند که در انسان فرگشت(تکامل) یافته اند.
لزوم محبت برای حفظ درونی یک زندگی اجتماعی می باشد مثل حفظ خانواده. و خشم برای
حفظ بیرونی یک زندگی اجتماعی لازم است، مثلا حفاظت در برابر دشمنان بیگانه.
این دو صفت آدمی تحت کنترل عقل هستند.
یعنی عقل می گوید: کجاباید خشم را بکار ببرید و کجاباید محبت کنید.
اما دین، ایمان را جایگزین عقل می کند و کنترل خشم و محبت را به دست می گیرد.
یعنی خشم و محبت برای حفظ دین به کار می رود آن هم نه بصورت عقلانی بلکه بصورت تعبدی.
واقعیت این است که این خشم آدمی اگر تحت کنترل نباشد، خطر آفرین است. به عنوان
مثال یک دیوانه که عقل درستی ندارد، ممکن است به اطرافیانش و حتی به خودش آسیب
برساند.
قتل های ناموسی فقط یک نمونه از نتایج ایمان هست.
خلاصه اینکه: همان نماز و روزه، همان صنفهای روخوانی قرآن، همان اخلاق و
تعالیم اسلامی و... هستن که در کودکان ایمان را جایگزین عقل می کنند. همین آموزه
ها کاری می کنند که یک کودک حتی وقتی بزرگ شد، اگر خدا یا رسول خدا بگوید: «بکش!»،
در کشتن تردیدی نمی کند، فکر نمی کند، فقط اطاعت می کند.
کدام مسلمان است که بگوید: اگر پیامبر گفت: «بکش» من نمی کشم چون عقلانی نیست.
مسلمانها با تعالیم اسلامی، پتانسیل داعش شدن را دل فرزندان شان قرار می دهند.
به کودک می گویند: پیامبر خوب خدا حضرت ابراهیم(ع) به خاطر خدا حضر شدن سر بچه ی
خودش با ببرد.
پیامبر خوب حضرت حضر(ع) به خاطر حفظ ایمان پدر و مادر یک کودک، آن کودک را به
قتل رسانید.
پیامبر خوب حضرت محمد(ص) صدهای اسیر بنی قریظه را در یک روز گردن زد.
درذهن مسلمانان این خشونت ها می شود الگوی رفتاری مردان خدا !
ب) در حفظ این دین، همه ی دینداران نقش دارند، یعنی یک نفر که در خانه ی خودش
یا در مسجد شهرش نماز می خواند، در حفظ و بقای اسلام نقش دارد. نه بقای یک تفسیر
خاص از اسلام بلکه او باعث حفظ تمامی تفاسیر اسلامی هست. باعث حفظ این شیوه است که
یک کتاب آسمانی مبهم باشد و عده ای نیز تفسیر کنندگانش باشند. دروقع همه ی
مسلمانان در حفظ و بقای همه ی انواع برداشت های اسلامی نقش دارند.
یک روشنفکر دینی بی شک در بقای یک تفسیر جنایت بار دینی هم مؤثر است زیرا در
بقای خود دین مؤثر است، وقتی دین باقی می ماند بدون شک تفسیرهای گوناگون هم باقی
می مانند.
ج) اصولا دین هیچ ذاتی از خودش ندارد. یعنی دین از تفسیر های گوناگون تشکیل
شده است که بجز این تفسیر ها هیچ چیز نیست. خود دین هیچ جوهر و وجودی ندارد که
البته این را برخی از دینداران باسواد هم می دانند.
سروش دباغ: هم روشنفکر و هم دیانت اگر در عداد مفاهیم برساخته ی اجتماعی
باشند، ذات ندارند بلکه مقدمات و مؤلفه ها دارند.
یعنی اینکه دین اصل و جوهر ندارد، فقط تفسیرها دارد.
برای دین اسلام، قرآن هیچ اصل و جوهری به حساب نمی آید. این کتاب مبین هیچ
معنا و مفهوم روشنی ندارد. یک دنیا تفسیرهای مختلف و ضدو نقیض وجود دارند که در
واقع آنها اسلام را تشکیل می دهند. به عبارت دیگر: خود دین، یعنی تفسیرهای مختلف
دین.
د) تشخیص تفسیر درست دین، کار آسانی نیست. پس یک مسلمان چطور باید راه خودش را
در درون دین پیداکند؟ چگونه تشخیص دهد که جان خودش را برای این تفسیر فداکند یا
برای آن تفسیر فنا بشود؟
اوه، تشخیص اشتباه یعنی برگزیدن جهنم بجای بهشت!
بدون ملاک هم واقعا نمی شود تفسیر درست را انتخاب کرد.
اینجاست که برای یک مسلمان دوتا ملاک مهم می شود:
1-
تطابق تفسر باشکل ظاهری قرآن
2-
تطابق تفسیر با شیوه ی زندگی پیامبر اسلام
درمعنی قرآن و تاریخ اسلام، شقاوت و سنگدلی و خشم و خونریزی موج می زند. وصف
شکنجه های جهنم از سوی الله در قرآن، از تصور انسان خارج است. درحالیکه همین ها
ملاک اسلام محمدی می شود.
فرق داعش با جبهةالنصره این بود که داعش از همان هشت سال پیش به دنبال تأسیس
حکومت اسلامی به شیوه ی رسول الله بود و در اولین فرصت برقراری حکومت اسلامی را
اعلام کرد. به سبک خلفای راشدین اعلام خلافت و بیعت کرد. به رسم پیامبر اسلام،
کافران را به پذیرش اسلام یا پرداخت جزیه و یا مرگ دعوت کرد. مردان اسیر را کشت و
زنان و کودکان را در بازار برده فروشی لیلام کرد، درست مثل محمد. عکس
آخر گروه داعش که میلونها دالر فقط از بانک موصل بدست آوردند و نفت خام عراق
را بطور قاچاق می فروشند، پول حاصل از فروش زنان و کودکان ایزدی به چه دردشان می
خورد، نیازی به این دو روپی پول سیاه ندارند.
اما داعش این حرکت فروش انسان را انجام می دهد تاهرچه بیشتر رفتار خود را
مطابق با رفتار رسول الله نشان دهد زیرا پیامبر اسلام همیشه چنین می کرد. قتل عام
دسته جمعی اسیران را فیلم برداری می کند و منتشر می کند تا نشان دهد که این گروه
بیش از هر گروه دیگری به تاریخ صدر اسلام و خود پیامبر شبیه است. با بیرق لااله الا
الله و محمد رسول الله، با شیوه ی پیامبر اسلام، با تطابق کامل با معانی ظاهری
قرآن دیگر برای بسیاری از مسلمانان شکی باقی نمی گذارد که این راه بهشت است و این
علت محبوبیت داعش در میان مسلمانان سنی مذهب است.
درنتیجه مسلمانانی که گمان کردند که اسلام واقعی را پیدا کرده اند، خودشان را
سریع به داعش رسانده اند تا از لطف الله بی نصیب نمانند.
اینکه رهبر اول دولت اسلامی نامش را ابوعمر البغدادی گذاشت و رهبر دوم داعش
نامش را ابوبکر البغدادی گذاشت است، در حالی که نام شان چیز دیگری بوده است، برای
تطابق ظاهری با اسامی خلفای صدر اسلام هست.
اسلام محتوایی که ندارد فقط می شود باظاهر اسلام تطبیق پیداکرد.
ایکاش در کتب تاریخی اسلام به دروغ گفته بودند: که محمد با اسیران مهربان بود،
که محمد با زنان و کودکان رفتاری انسانی داشت. آنگاه تاریخ امروز بطور دیگر رقم می
خورد.
وقتی عقل رخصت باشد، نوشته های کتاب تاریخ می تواند جان انسانهایی را بگیرد و
یا جان انسانهایی را حفظ کند.
(
138 اسلام داعش - من زئوس هستم )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر